عرفان

هر آنچه که شما درخواست کنید را در این وبلاگ شخصی خواهید یافت

عرفان

هر آنچه که شما درخواست کنید را در این وبلاگ شخصی خواهید یافت

سوار یکه تاز

با صدای بی صدا مثل یه کوه ، بلند مثل یه خواب ، کوتاه

یه مرد بود یه مرد

 

 

با دستهای فقیر ، با چشمهای آروم ، با پاهای خسته

یه مرد بود یه مرد

 

 

شب با طاغوت سیاه نشست توی چشمهاش خاموش شد ستاره

افتاد روی خاک

 

 

سایش رو ببین اون ... هرگز پشت سرش غمگیت بود و خسته

تنهای تنها 

 

 

با لب های تشنه ، به عکس یه چشمه ، ترسید تا ببینه

قطره ، قطره ، قطره ی آب ، قطره ی آب

 

 

در شب بی تپش این طرف اون طرف می افتاد تا بشکفه

صدا ، صدا ، صدای پا ،صدای پا

 

 

دوست ، یه سکه ی نایاب ، گلدون اتیغه ، یه شعر نگفته

رو لب بسته

 

 

سوار موج نور با حافظه ای سبز بی گذشته بی برگ

تنهای تنها

 

 

در اوج یه قفس یه نفس بی هیچکس با حسرت یه سحر

هوا ، هوا ، هوای پاک ، هوای پاک

 

 

در شب بی خوابی از چشمه ستاره قطره قطره می چکه

رویا ، رویا ، بر سر ما ، بر سر ما

 

 

 

 دوست دارم ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد