عرفان

هر آنچه که شما درخواست کنید را در این وبلاگ شخصی خواهید یافت

عرفان

هر آنچه که شما درخواست کنید را در این وبلاگ شخصی خواهید یافت

با تو

چشم های خستم رو به در ، به انتظار رسیدنه

تموم وجودم انگار ، اسم تورو فریاد می زنه 

 

صدای تپش قلبمو ، از اسم تو پر می کنم

جاری می شه از تو مژه هام تو تموم رگهای تنم 

 

خوب می دونم که میای دوباره ، رقص ساعت ستاره

من و همرات می بری اونورِ ، ابرهای پاره پاره 

 

با تو تموم دنیای من ، پر می شه از شادی و شور

توئی توئی تو اون ستاره ، صمیمی و گرم و پر غرور 

 

چشمهای من تو انتظارت ، رو به آسمون تیره مونده

نبودنت تو عمق چشمهام ، قلب ترانه رو شکونده 

 

یه عمر تو تب و تاب تو ، ثانیه ها رو می شمارم

بیا که تا توئی نازنین ستاره ی شبهای تارم 

 

خوب می دونم که میای دوباره ، رقص ساعت ستاره

من و همرات می بری اونورِ ، ابرهای پاره پاره 

 

با تو تموم دنیای من ، پر می شه از شادی و شور

توئی توئی تو اون ستاره ، صمیمی و گرم و پر غرور 

 

 چشم های خستم رو به در ، به انتظار رسیدنه

تموم وجودم انگار ، اسم تورو فریاد می زنه

سوار یکه تاز

با صدای بی صدا مثل یه کوه ، بلند مثل یه خواب ، کوتاه

یه مرد بود یه مرد

 

 

با دستهای فقیر ، با چشمهای آروم ، با پاهای خسته

یه مرد بود یه مرد

 

 

شب با طاغوت سیاه نشست توی چشمهاش خاموش شد ستاره

افتاد روی خاک

 

 

سایش رو ببین اون ... هرگز پشت سرش غمگیت بود و خسته

تنهای تنها 

 

 

با لب های تشنه ، به عکس یه چشمه ، ترسید تا ببینه

قطره ، قطره ، قطره ی آب ، قطره ی آب

 

 

در شب بی تپش این طرف اون طرف می افتاد تا بشکفه

صدا ، صدا ، صدای پا ،صدای پا

 

 

دوست ، یه سکه ی نایاب ، گلدون اتیغه ، یه شعر نگفته

رو لب بسته

 

 

سوار موج نور با حافظه ای سبز بی گذشته بی برگ

تنهای تنها

 

 

در اوج یه قفس یه نفس بی هیچکس با حسرت یه سحر

هوا ، هوا ، هوای پاک ، هوای پاک

 

 

در شب بی خوابی از چشمه ستاره قطره قطره می چکه

رویا ، رویا ، بر سر ما ، بر سر ما

 

 

 

 دوست دارم ...

خاطره

مثل یه دستمال کاغذی عشقو مچاله می کنم

تکه هاشو جا می زارم فکرمو ناله می کنم

 

 

این آخر یک سفر پس دادن خاطره ها

ته عشق اجاره ای آه بلند بی صدا

 

 

کلید خونه رو می دم به دست باد لعنتی

کوچه ی لخت و می سپورم به بچه های پاپتی

 

 

خاکستر ملافه ها عکسهای پاره پای در

حسرت رویای سفر رو بالش بی بال و پر

 

 

کنار حوض نقره ای یه قطره از خون منه

گربه ی همسایه ی ما انگار که باز آبستنه

 

 

تور عروسی تو هم افتاده روی اطلسی

نمی دونه کجا بره از زور درد بی کسی

 

 

یه ساعت بی عقربه افتاده روی تختخواب

شمعدونهای خونه پر از پرسش تار بی جواب