عرفان

هر آنچه که شما درخواست کنید را در این وبلاگ شخصی خواهید یافت

عرفان

هر آنچه که شما درخواست کنید را در این وبلاگ شخصی خواهید یافت

روایت

روایت شده یکى از عاشقان امیر مؤمنان (علیه السلام) به نام « همّام » که مردى عابد بود ، از آن حضرت تقاضا کرد : مرا از اوصاف و ویژگى هاى اهل تقوا آن چنان آگاه ساز که گویى آنان را مشاهده مى کنم .

شنیدم عاشقى پروانه خوئى    ***   در آئین محبّت راستگوئى
رفیق خلوت آن سلطان دین را    ***   حریف صحبت آن عشق آفرین ر
یکى دلباخته پیش شه عشق    ***   على گنجینه ى سرّ الله عشق
بیامد نزد آن شه با دلى پاک    ***   دلى چون گل زداغ عشق صد چاک
بیامد تا نشان زآن یار جوید    ***   طریق وصل آن دلدار پوید
بیامد تا شه افروزد دلش را    ***   زبرق عشق سوزد حاصلش را
بیامد تا شود مست از مى عشق    ***   هیاهوئى کند از هى هى عشق
همى گفت اى على اى سرّ اسرار    ***   زسرّ پاکبازان پرده بردار
بگو اوصاف مرغان چمن را    ***   که بگسستند از هم دام تن ر
که چون بر آشیان جان پریدند    ***   که چون در کوى جانان آرمیدند
که چون بر وصل دلبر دل سپردند    ***   که چون ره در حریم شاه بردند
که چون آن تشنه کامان آب جستند    ***   در این تاریک شب مهتا جستند
که جام عشق آنان کرد لبریز    ***   که جز یار از همه کردند پرهیز
که آنان را حجاب از دیده بگشاد    ***   به روى حق دو چشم پاک بین داد
که آنان را زحیوان رهانید    ***  به اوج قدس انسانى رسانید
که آنان را به کوى عشق ره داد    ***   در خلوتسراى قدس بگشاد
که آنان را جمال یار بنمود    ***   هزاران پرده زان رخسار بگشود
که آنان را محبّت در دل افکند    ***   به جان جز مهر جانان گفت مپسند
که کرد آن عندلیبان را به گلزار   ***   نکو فکر و نکو ذکر و نکو کار
بگو اوصاف آن پاکان که چونند    ***   به تن در این جهان وزدل برونند
توئى چون کاشف سرّ نهانى    ***   بیار از عشقبازان داستانى
برون از گنج خاطر ریز گوهر    ***   چه باشد از حدیث عشق خوشتر
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد